«پسرانى داشتم كه مرا به خاطر وجود آنها «امالبنين» مىگفتند،»
«ولى امروز در حالى به سر مىبرم كه ديگر پسرانى براى من نيست.»
«چهار پسرى كه همچون عقابهاى تيزپرواز بودند.»
«با پاره شدن رگهاى قلبشان به شهادت رسيدند.»
«نيزهها به جنگ اعضاى بدن آنها آمد، در نتيجه همه آنها به خاك افتادند.»
«اى كاش مىدانستم آيا اين خبر درست است كه گفتند: دست عباس قطع شده است!»
«اى كسانى كه حمله جانانه فرزندم ـ عباس ـ را بر گلههاى گوسفند ديديد.»
«نيز به دنبال او فرزندان حيدر را كه هر كدام از آنها شيرى است كه دست از يارى امامش برنمىدارد.»
«باخبر شدم، در حالى بر سر پسرم ضربه وارد كردهاند كه او دست در بدن نداشته است.»
«واى بر من كه بر سر فرزندم عمود آهنين فرود آمد.»
«اگر شمشير در دستت مىبود، كسى را ياراى نزديك شدن به تو نبود.»
از ويژگيهاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه خواني و نوحه سرايي استفاده کرده تا نداي مظلوميت کربلاييان را به گوش نسل هاي آينده برساند.
ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليهالسلام ، عبيداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهاي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع ميرفت و نوحه ميخواند و شور و غوغايي بپا مي کرد .
مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حکم حاکم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي کرد.
امام باقر(سلام الله عليه)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند که مروان با آن قساوت قلب گريه مي کرد.
آخرین نظرات