یکی ازشفیعان روز جزاء عیسی(ع)شفاعتش پذیرفته هم می شودزیرااز شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون [1]
شرکائی که مشرکین میپرستند و میخوانندمالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی ازشفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون
علیهم شهیدا. [2]
آن جناب راشاهدخوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التورایه و
الانجیل، [3]
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).
فرق تفدیه با شفاعت
اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع)(فدا شدن برای رهائی گناهکاران)با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
عیسی (ع)از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر،قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!.قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.واما شفاعت، در آیه شریفه هیچ تعرضی به آن نشده و از این جهت ساکت است، نه اثبات کرده و نه نفی نموده، چون اگر آیه شریفه در مقام اثبات شفاعت بود (گو اینکه مقام آیه مقام اظهار ذلت است نه اختیارداری) جا داشت بفرماید: و ان تغفر لهم فانک انت الغفورالرحیم،واگر ایشان را بیامرزی بسیار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستی.و اگر درصدد نفی شفاعت بود و می خواست بفرماید عیسی از شفیعان روز جزا نیست دیگر جا نداشت مسأله شهادت بر اعمال مردم را به میان بیاورد،بنابر این فرمود:و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم [۳۴]واما آنچه مردم در باره عیسی (ع) گفته اند؟ هر چند مردم بعد از آن جناب به مذاهب مختلف و مسلک های گوناگونی - که چه بسا از هفتاد مذهب تجاوز کند- معتقد شده ومتشتت گردیده اند، چه بسا که اگر کلیات و جزئیات مذاهب و آرای شان در نظر گرفته شود، از این مقدار هم تجاوزکند و لیکن قرآن کریم تنها به نقل سخنانی از مسیحیان اهتمام ورزیده که در باره عیسی و مادرش گفته اند، چون همین سخنان است که با مساله توحید برخورد دارد، مساله ای که قرآن کریم - و اصولا دین فطری و قویم - به آن دعوت می کند.واما بعضی ازجزئیات از قبیل مساله تحریف و تفدیه را آنطور که باید مورد اهتمام قرار نداده است.
۱.
↑ زخرف/ سوره۴۳، آیه ۸۶.
۲.
↑ نساء/۴، آیه ۱۵۹.
۳.
↑ مائده/سوره۵، آیه ۱۱۰.
آخرین نظرات