حماسه زینب

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
|خانه|تماس |ورود
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط اسكندري قلعه در شفاعت مسیح

ی

ک چیزهایی در دنیا وجود دارد که فقط باید تجربه کنید تا دستتان بیاید یعنی چه! مثلا اگر همه‌ی عالم جمع شوند به شما حالی کنند «شیرین» دقیقا چه‌جور طعمی است، امکان ندارد متوجه شوید تا این‌که خودتان یک چیز شیرین بخورید. تجربه‌های معنوی هم از این دست‌اند. وقتی کسی از حال خوب بعد از روضه شنیدن می‌گوید، زمانی که گونه‌هایش از خوشی بعد از زیارت گل می‌اندازد یا سبکیِ بعد از یک مناجات را سعی می‌کند برایتان تعریف کند، ممکن است توی دلتان بگویید: «چه عجیب!» یا «چرا من نمی‌فهممش؟» این حال من بود وقتی که از زیارت امام حسین(ع) برایم می‌گفتند. اواخر تابستان 95 رفتم کربلا… از این‌ نمی‌گویم که در چه وضعیت ذهنی و اعتقادی مشوشی سر می‌کردم و تا چه اندازه سایه‌ی شک بر همه‌ باورهایم سنگینی می‌کرد و … 

نجف که بودیم، از سخنران و مداح تا هم‌اتاقی‌ها و رفقا، همه متذکر می‌شدند که «ولی کربلا یه چیز دیگه‌س» و من پر از دلشوره بودم. می‌ترسیدم و نمی‌دانستم دقیقا ترسم از چیست. طرف‌های ظهر بود که وارد کربلا شدیم. راه افتادیم سمت حرم… پنج دقیقه پیاده‌روی بود از کوچه‌های نه چندان تمیز و پر از دستفروش، زیر آفتاب سوزان عراق، تا رسیدن به جایی که گنبد حرم حضرت عباس(ع) نمایان می‌شد. ساکت بودم. مثل همه‌ی وقت‌های دیگر. مثل وقتی که برای اولین بار چشمم به کعبه افتاد و اشکم خشک شده بود و دلم نمی‌تپید و خودم را سرزنش می‌کردم که ای خاک بر سرت! 

حرم حضرت عباس(ع) با یک زیارت چند دقیقه‌ای گذشت و وارد بین الحرمین شدیم. اولین قدمم را که در بین‌الحرمین گذاشتم، روضه‌خوانی نشست گوشه‌ی ذهنم و هی خواند «ای یوسف بی پیراهن من …» تمام نمی‌شد. هرچه تاریخ خوانده بودم جلوی چشم‌هایم جان گرفت. پرنده‌ای توی ذهنم بال بال می‌زد که اینجا، روی این زمین، راه رفته؟ نشسته؟ نماز خوانده؟ جنگیده؟ اشک ریخته؟ در آغوش کشیده، دلداری داده… پای این درخت اولین قطره خونش به زمین ریخته شاید… درک نمی‌کردم چطور آدم‌ها دارند روی این زمین زندگی می‌کنند، چطور خرید و فروش می‌کنند، چطور نشسته‌اند و از روزمرگی‌هایشان برای هم تعریف می‌کنند و می‌خندند! 

انگار زمین، گردابی بود که فرو می‌بردم. داشتم خم می‌شدم نه به معنای انتزاعی‌اش، به معنای واقعی کمرم خم شده بود. درد داشت. همراهانم کمک می‌کردند که از گیجی دربیایم. توصیه می‌کردند بروم و به ضریح نزدیک شوم. نمی‌شد. می‌لرزیدم. پا نداشتم که راه بروم. دل نداشتم، دست نداشتم که ضریح را لمس کند. تا نیمه‌ی صف‌های منتهی به ضریح می‌رفتم و دوباره برمی‌گشتم… کشش بود، جذبه بود، حال متفاوتی بود، نمی‌توانم توصیفش کنم. اما در یک لحظه همه چیز فروریخته بود. استدلال‌ها، برهان‌ها، باورها، یقین، شک، تردید، دودوتا چهارتا… همه‌چیز. خالی بودم و سرشار… یک مواجهه‌ی عجیب و دلچسب با معنویت بی‌آنکه برنامه‌ای برایش داشته باشی، بی‌آنکه خودت چندان آدم معنوی‌ای باشی… تا ۱۲ ساعت بعد مقاومت کردم برای دوباره پا گذاشتن به بین‌الحرمین. ماندم توی هتل و سعی کردم چیزی بنویسم، بخوانم، خلوت کنم، فکر کنم یا … فایده نداشت. چاره، خودش بود … 

باید بروید. با هر تفکر، منش و اعتقادی باید خودتان را بیندازید در مرکز جذبه! باید قرار بگیرید در مقابل چنین تجربه‌ای باید بروید تا بدانید چه می‌گویم… اگرچه تجربه‌ی هرکسی جنسش با دیگری متفاوت است اما چیزی آن وسط قطعا مشترک خواهد بود، همان طعم شیرینی که تا نچشی ندانی …

نظر دهید »
شب مارمولک
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط اسكندري قلعه در شفاعت مسیح

🔹حالم از زندگیم به هم میخورد. هر جا پا میگذاشتم؛ آب بود و آب بود و آب! از روشویی گرفته تا اتاق نشیمن؛ کف، آب! موکت، آب! فرش، آب! زیر مبل، آب! دلم میخواست علی را خفه کنم. کلافه، عصبی، ناراحت، به هم ریخته و داغان گفتم : “زندگیمو آب برداشته؛ چرا یه لوله کش نمیاری خب؟! وقتی تو که مرد این خونه ای، نیستی به دادم برسی؛ توقع داری دیگران برام کاری بکنن؟! من اگه میتونستم خودم این لامصبو درست میکردم؛ منت هیشکیم نمی کشیدم ولی چه کنم که زورشم ندارم!” خجالت کشید. شرمندگی از قیافه اش پیدا بود. آروم و شمرده گفت : ” نه! خودم درستش میکنم اگه نشد فردا یه لوله کش میارم. حالا بیا کمک، این مبلو ورداریم؛ فرش و موکتو جم کنیم". با دلخوری، باشه گفتم و روبرویش آن سمت مبل ایستادم. هماهنگ شدیم. هنوز مبل از زمین کنده نشده بود که یک مارمولک از زیر آن، پرید بیرون! من جیغ، مارمولک جیم! من بپر، مارمولک بپر! من فرار، مارمولک فرار! پریدم تو حیاط. هنوز می لرزیدم. کم مانده بود سکته کنم.نمی توانستم بشینم. شروع کردم قدم زدن؛ از این ور حیاط، به آن ور حیاط. چه قدر این خزنده چندش آور است؟! همیشه از این جانور و خانواده اش می ترسیدم؛ آن قدری که کابوس هایم مار و مارمولک است. خیلی طول نکشید؛ آرامتر شدم اما باز هم جرأت تو رفتن را نداشتم. نمیدانم علی و بچه ها موفق شدند مارمولک را بکشند یا نه؟! علی و حسین با آن هوار، هوار کردن های من حسابی دستپاچه شده بودند. بیچاره ها با چه هول و ولایی دنبال یک لنگه دمپایی بودند برای شکار اژدها. همینطور که از توی حیاط می پاییدم شان؛ هر آنچه توی ذهنم بود؛ زیر لب میگفتم. آن لحظه ذهنم پر بود از افکار و خیالاتی که رنگ رخساره از آن خبر می داد؛ مارمولک و ترس و خدا را شکر علی هست که مارمولک را بکشد و …کم کم ذهنم پر شد از اگر و مگر های کاشتنی که شاید یک روز سبز شوند. یاد آن خوابم افتادم که تعبیرش تنهایی من و بچه هاست و نبود علی. توی خیالم خودم را زن بیوه ای تصور کردم که در یک شب سرد و تاریک زمستانی، دزدی از دیوار خانه اش بالا می رود و مَحرمی نیست که او و بچه ها را در برابر این نانجیب حمایت کند. یا مادری که نیمه شب، دختر کوچکش شدید، تب می کند. خطوط تلفن مشکل پیدا کرده؛ امیدی به آمدن اورژانس نیست. باید تک و تنها بچه را به بیمارستان برساند. ترسیدم! نکند روزی، علی، دیگر نباشد؟! یعنی قرار است چه اتفاقی بیفتد؟! بی علی، من چه کنم؟! هیچ چیز سخت تر و تلخ تر از تنهایی و درماندگی یک زن تنها نیست

نظر دهید »
ناخنهای بنفش
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط اسكندري قلعه در شفاعت مسیح

یک چشمش به دهان سخنران بود و یک چشمش به حرکات و سکنات زندایی. از نچ نچ های زندایی می شد فهمید که چقدر عصبانی شده. مرتب در دل می گفت ای کاش تا زندایی درشتی نکرده سخنران بحثش را تمام می کرد. سخنران بی توجه به مستمعین چانه اش گرم شده بود و از گوشه و کنار سیاست های غلط دولت می گفت. چاره ای نبود باید خودش را می خورد تا جلسه تمام شود. کمی خودش را جابجا کرد و چادرش را پیش کشید بعد هم بدون اینکه به زندایی نگاه کند به طرف آشپزخانه راه افتاد . یک لیوان آب سرد را پر کرد و تا ته لیوان را یکسره سر کشید. دلش می خواست جگرش از آتشی که به پا شده بود خنک شود. با اینکه می دانست بعد از جلسه با زندایی بحث وجدل دارد در دلش می گفت :«بگو،بگوکه حرف حق می زنی ، تا باشه دیگه دایی اجازه نده خانمش با ناخنای بنفش به جلسه دعا بیاد.»

نظر دهید »
محرم ونامحرم
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط اسكندري قلعه در شفاعت مسیح

🎦 رهبر انقلاب: بخشی از قضیه #محرم_و_نامحرم باز برمیگردد به #خانواده. اگر چنانچه چشم و دست خائن و دل بی‌اعتقاد به #همسر وجود داشت، ولو ظاهرسازی هم باشد، محیط خانواده سرد میشود.​

نظر دهید »
مادرشهید
ارسال شده در 20 مرداد 1396 توسط اسكندري قلعه در شفاعت مسیح

🌷 رهبر انقلاب خطاب به #مادر_شهید که میگفت برای شهدایش گریه نمیکند: گریه کردن برای شهید هیچ اشکالی ندارد، گریه هم بکنید تا دلتان آرام بگیرد، منتها ناشکری نکنید.مشهد؛ تابستان ١٣٩٦
​

نظر دهید »
شفاعت عیسی در قیامت
ارسال شده در 12 تیر 1396 توسط اسكندري قلعه در مسیحیت, شفاعت مسیح

یکی ازشفیعان روز جزاء عیسی(ع)شفاعتش پذیرفته هم می شودزیرااز شاهدان بحق است و آیه شریفه: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون [1]
شرکائی که مشرکین می‌پرستند و می‌خوانندمالک شفاعت نیستند، تنها کسانی مالک‌ شفاعتند که شاهد به حق و دارای علم به توحید باشند. بر شفاعت شاهدان به حق که عالم هستند دلالت دارد، پس به حکم این آیه عیسی ازشفیعان روز جزا است، برای اینکه در آیه: و یوم القیمه یکون
علیهم شهیدا. [2]
آن جناب راشاهدخوانده و در آیه: و اذ علمتک الکتاب و الحکمه و التورایه و
الانجیل، [3]
او را عالم به توحید دانسته (چون توحید هم یکی از معارفی است که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر آن ناطقند).

فرق تفدیه با شفاعت

اعتقاد خرافی به تفدیه عیسی (ع)(فدا شدن برای رهائی گناهکاران)با اعتقاد به اینکه آن حضرت از شفیعان روز جزا است فرق دارد.
عیسی (ع)از شفیعان است لیکن شفاعت کردن آن جناب مساله ای است و اعتقاد مسیحیان به مساله فدیه دادن مساله ای دیگر،قرآن کریم تفدیه را برای عیسی ثابت نکرده و چنین قدرت و اختیاری به آن جناب نداده است و تفدیه ای که مسیحیان بدان معتقدند، این است که عیسی (ع) (با اینکه خدای پسر بود و دارای قدرت خدائی بود و می توانست دشمنان خود را در یک چشم بر هم زدن نابود کند)، لیکن برای اینکه کیفری را که گنهکاران در قیامت دارند باطل سازد، خود را فدای گنهکاران نمود و حاضر شد به این منظور به بالای دار برود!!.قرآن این معنا را برای آن جناب نه تنها اثبات نکرده، بلکه آیه ای که از نظر خواننده گذشت آن را نفی نموده، عقل هم نمی تواند آن را بپذیرد، زیرا این معنا مستلزم آن است که قدرت و سلطنت مطلقه الهی با عمل عیسی باطل شود.واما شفاعت، در آیه شریفه هیچ تعرضی به آن نشده و از این جهت ساکت است، نه اثبات کرده و نه نفی نموده، چون اگر آیه شریفه در مقام اثبات شفاعت بود (گو اینکه مقام آیه مقام اظهار ذلت است نه اختیارداری) جا داشت بفرماید: و ان تغفر لهم فانک انت الغفورالرحیم،واگر ایشان را بیامرزی بسیار بجا است، چون تو آمرزنده مهربان هستی.و اگر درصدد نفی شفاعت بود و می خواست بفرماید عیسی از شفیعان روز جزا نیست دیگر جا نداشت مسأله شهادت بر اعمال مردم را به میان بیاورد،بنابر این فرمود:و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم [۳۴]واما آنچه مردم در باره عیسی (ع) گفته اند؟ هر چند مردم بعد از آن جناب به مذاهب مختلف و مسلک های گوناگونی - که چه بسا از هفتاد مذهب تجاوز کند- معتقد شده ومتشتت گردیده اند، چه بسا که اگر کلیات و جزئیات مذاهب و آرای شان در نظر گرفته شود، از این مقدار هم تجاوزکند و لیکن قرآن کریم تنها به نقل سخنانی از مسیحیان اهتمام ورزیده که در باره عیسی و مادرش گفته اند، چون همین سخنان است که با مساله توحید برخورد دارد، مساله ای که قرآن کریم - و اصولا دین فطری و قویم - به آن دعوت می کند.واما بعضی ازجزئیات از قبیل مساله تحریف و تفدیه را آنطور که باید مورد اهتمام قرار نداده است.

۱.
↑ زخرف/ سوره۴۳، آیه ۸۶.    
۲.
↑ نساء/۴، آیه ۱۵۹.    
۳.
↑ مائده/سوره۵، آیه ۱۱۰.    

 

 

 

نظر دهید »
بندگی عیسی در قرآن
ارسال شده در 12 تیر 1396 توسط اسكندري قلعه در مسیحیت در قرآن

قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی(ع) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی کرد و آنچه به وی نسبت می دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، همچنانکه قرآن این معنا را در آیه زیر صراحتا از آن جناب نقل کرده می فرماید: و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله؟ قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق، ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک، انک انت علام الغیوب، ما قلت لهم الا ما امرتنی به: ان اعبدوا الله ربی و ربکم، و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شی ء شهید، ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم، قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم [1]
(زمانی که خدای تعالی می‌گوید ای عیسی بن‌مریم آیا تو، به مردم گفته‌ای که ای مردم به جای‌خدا مرا و مادرم را دو معبود برای خود بگیرید؟عیسی جواب می‌دهد!منزهی‌ تو ای خدا، مرا نمی‌رسید که به‌مردم چیزی را بگویم که حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهی،چون تو می‌دانی آنچه در نفس ‌من است و من نمی‌دانم آنچه در نزد تو است، زیرا تو علام الغیوبی، من به مردم نگفتم مگر همان‌دستورهائی‌که تو، به من دادی و آن این بود که ای مردم خدای تعالی پروردگار من و پروردگار خود را بپرستید، مادام‌هم‌در بین ایشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولی بعد از آنکه مرا گرفتی خودت مراقب وضع آنان بودی و تو برهرچیزی شاهد و ناظری، حال اگر عذابشان کنی کسی حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب کرده‌ای‌و اگر بیامرزی‌باز هم اعتراضی نیست، چون تو هم عزیزی و شکست‌ناپذیری و هم کار به حکمت می‌کنی، خدای تعالی می‌فرماید امروزروزی است که راستی راستگویان به آنان سود می‌رساند.)
و این کلام عجیب که مشتمل بر عصاره ای از عبودیت و متضمن جامع ترین نکات ادب و حیرت آورترین آن است، کشف می کند از اینکه نسبت به موقعیت خود در برابر ربوبیت پروردگارش و در برابر مردم و اعمال آنان چه دیدی داشته، می فرماید: عیسی (ع) خود را نسبت به پروردگارش تنها یک بنده می دانسته که جز امتثال کاری ندارد و جز به امر مولایش چیزی اراده نمی کند و جز به امر او عملی انجام نمی دهد و خدای تعالی هم جز این دستوری به وی نداده که مردم را به عبادت او به تنهائی دعوت کند، او نیز به مردم جز این را نگفت که ای مردم الله را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید.
و از ناحیه مردم هم جز این مسؤولیتی نداشته که رفتار آنان را زیر نظر گرفته، در باره آن تحمل شهادت کند و بس، و اما اینکه خدا در روزی که مردم به سویش برمی گردندبا ایشان ودر ایشان چه حکمی می کند، هیچ ارتباطی با آن جناب ندارد، چه بیامرزد و چه عذاب کند.

1.
↑ مائده/سوره۵، آیه ۱۱۶-۱۱۹.    

 

 

نظر دهید »
معرفی اجمالی دین مسیحیت
ارسال شده در 12 تیر 1396 توسط اسكندري قلعه در مسیحیت

آیین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشته است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوان کفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.

ادامه »

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13

آخرین مطالب

  • صلوات شعبانیه
  • به چه دلیل ماه شعبان ماه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است؟
  • اعمال مشترکه ماه شعبان
  • فضیلت ماه شعبان
  • دعای یکم صحیفه سجادیه
  • دعای 1 - دعا در ستايش خداي عزوجل
  • " الا بذکر الله تطمئن القلوب"
  • جامع ترین آیات قرآن
  • استعجال ظهور
  • مدّعیان دروغین

آخرین نظرات

  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در سـرگـذشـت_قـاتـلان
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در مراببخش
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در مراببخش
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در پیامک‌های ویژه تبریک عید مبعث رسول اکرم (ص)
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در ماه رجب
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در ماه رجب
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در معنای لقب ممتحنه برای فاطمه زهرا(س) درقالب نوشته ادبی
  • فاطمه الزهرا (سلام الله علیها )کوهدشت  
    • پژوهش مدرسه علمیه کوهدشت
    • فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)کوهدشت
    در آسیب شناسی مجالس مذهبی بانوان
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در ​انگیزه های قیام عاشورااحیای آیین خدا
  •  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار
    در ​وظیفه عزادار در قبال امام زمان(ع)
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در رقیه(س)
  • نرجس خاتون(س) شاهین شهر  
    • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر
    در ولادت
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در ولادت
  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم  
    • مدرسه علمیه امام خمینی (ره)-رباط کریم
    در دعوت به اربعین حسینی(ع)
  • پایگاه پویش در دعوت به اربعین حسینی(ع)
  • عمادی  
    • تفاحه الفردوس
    در دعوت به اربعین حسینی(ع)
  • momeni  
    • ₪ کوثر نور₪
    • زینب زمان خود باش.....
    • ₪دبیرستان دخترانه عدل ₪
    • مهربانو
    در روایتی از حضرت زینب
  • موعظه جاوید در کنیز حسین سلیمان کو؟
  • عمادی  
    • تفاحه الفردوس
    در شهیده کربلا
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

حماسه زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • زنان واقعه
  • زنان حماسه‏ ساز
  • اخلاقی
  • اخلاقی
  • نقش زن در قیام عاشورا
  • فرهنگی
  • زینب کبری در نگاه امام
  • مرثیه خوان عاشورا
  • کبشه
  • ام عمرو جُنادة
  • حزن
  • زنی از قبیله بنی بکر
  • حضرت رقیه
  • حضرت زینب
  • زنان پس از قیام
  • حدیث
  • شعر مرثیه حضرت زینب کبری (س)
  • واقعه عاشورا
  • روح حماسه عاشورا زینب
  • آرزوی کربلا
  • حضرت زینب
  • محرم
  • اول ماه محرم
  • دومین روز محرم
  • حضرت رقیه
  • نو غنچه اى از باغ زهرا
  • احکام عزاداری (استفتاء مقام معظم رهبری)
  • ​پخش صدای مراسمات به بیرون حسینیه
  • ​دیدگاه علماء و مراجع بزرگ شیعه در مورد قمه زنی
  • مراسم عزادارى عاشوراى حسینى
  • خطبه امام در اولین برخوردبادشمن
  • مهدی(ع) همیشه به یاد حسین(ع)
  • ​وظیفة عزادار در قبال امام زمان(ع)
  • ​اقامه عزا
  • ​لباس مشکی برتن کردن
  • ​گریه کردن
  • ​من هرگز تن به ذلّت و خوارى نخواهم داد
  • ​فرشته شهادت در انتظار او است
  • شام غریبان
  • ​انگیزه های قیام عاشورااحیای آیین خدا
  • آسیب شناسی مجالس مذهبی بانوان
  • معنای لقب ممتحنه
  • پیام رهبری
  • شعار سال1396
  • ماه رجب
  • انتخابات ریاست جمهوری
  • بعثت
  • مسیحیت
  • مسیحیت در قرآن
  • شفاعت مسیح
  • علی باکین
  • جاودانگی عاشورا
  • شهدا
  • آیین همسرداری
  • صحیفه سجادیه
  • دعای اول
  • ماه شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

معرفی وبلاگ به دوستان

نام شما :
ايميل شما :
نام دوست شما:
ايميل دوست شما:

Powered by web-abzar.ir

زیر بارانابزار معرفی وبلاگ به دوستان

ساعت

ساعت فلش مذهبی

مداحی

دریافت کد و دانلود همین نوا

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

حدیث

حدیث موضوعی

اربعین

روزشمار محرم عاشورا

وصیت نامه شهدا

وصیت شهدا

دعای فرج

کد دعای فرج-وبلاگ

اوقات شرعی

پیچک

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان